اميرحسين گوگولو ماماني

...

امير حسين جانم عزيز دل مامان سلام ديروز رفتم دكتر تا با هم يه تاريخي تعيين كنيم كه تو به اين دنيا پا بزاري حالا عزيزم قراره  براي تو يه كارت دعوتي بفرستيم كه به اميد خدا تو تاريخ 12آبان به ما افتخار بدي و بيايي تو بغل ماماني و بابايي ديروز انقدر خوشحال بودم كه تا يكماه ديگه مي بينمت كه شب خواب يه نوزاد رو كه تو بودي مي ديدم  ماماني بعدا مياد بازم برات يادداشت ميزاره فعلا باي امیرحسین عزیزم الان که این مطلبمو می نویسم تو توی تخت خودت آروم خوابیدی و 9ماه و 8روز از تولدت  می گذره ( اگه بیدار بودی نمیگذاشتی من بیام سراغ وبلاگت چون عاشق سیم موس و مودم و.. هستی)  خلاصه اینکه امیرحسین گوگولی مامانی توی تاریخ جمعه 1...

عزيزمامان الان كه اين مطلبو دارم مي نويسم 33هفته و 5روزه كه تو دل مني ماماني, بايد زودتر از اينا برات وبلاگ درست ميكردم اما چه كنم كه مامان تنبلي داري .حالا هم ماهي از آب هروقت بگيري تازه است عزيز مامان ، من وبابايي تمام وسايلتو اماده كرديم و منتظر ورود تو هستيم .عزيزمامان اتاقت رو كلي استيكر رنگارنگ چسبونديم از زرافه و فيل و ميكي ماوس گرفته تا ماشين و كشتي .   برات يه كاميون بزرگ خريديم كه تا 120كيلو وزن تحمل ميكنه تا تو بيايي وسايل و اسباب بازي هاتو بزاري توش و از اينطرف به اونطرف ببري لباس هندونه اي خريدم كه شب يلدا  بجاي هندونه شب يلدا تو رو بخوريم !!!!!!!!!!!!! با يه توپ هندونه اي   گوگولو ماماني تو شكم مامان...